ماهی شناور شب
از چشم شب شاید / از چشم آفتاب / نمی افتد ماه
تولد
خنده هایت را
فراموش کرده ای
پیدایم می کنی
و من
شمع ها را
فوت میکنم
+
نوشته شده در ساعت 2:2 توسط سمیرا پیرزاده |
سمیرا پیرزاده
چشمهایت راببند
و
آنقدر
به ته فنجانت فکر کن
که قهوه از دهن بیافتد
مثل من که از چشمهایت
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
بهمن ۱۳۹۱
دی ۱۳۹۱
دی ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
تیر ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۸
شهریور ۱۳۸۷
آذر ۱۳۸۶
مهر ۱۳۸۶
مرداد ۱۳۸۶
تیر ۱۳۸۶
خرداد ۱۳۸۶
اردیبهشت ۱۳۸۶
فروردین ۱۳۸۶
اسفند ۱۳۸۵
بهمن ۱۳۸۵
دی ۱۳۸۵
آذر ۱۳۸۵
آبان ۱۳۸۵
مهر ۱۳۸۵
شهریور ۱۳۸۵
مرداد ۱۳۸۵
پیوندها
مير عظيم رفيق نيا
بابک فرشته حکمت
پگاه عامری
منيره حسيني
مجید لواف
حديث غلامي
نیما فرقه
پوریا کلهر
شهرام ميرزايي
راضيه احمدزاده
رضا نيكوكار
آیدا دانشمندی
علی کلانتر
محمد ارثي زاد
علي وارث
مهرداد جهانگيري
سميرا نوروزي
پیام جهانگیری
حافظ عظیمی
سمانه عابدینی
رسول پیره
ابوالفضل پاشا
سميه فروغي
حسن پاکزاد
مریم پیله ور
آرش واقع طلب
حسین مرادی
مهدی اشرفی
سمیرا ملکی
زهرا قاسمی
سولماز نعمتی
حسن معصومی
الهه وکیلی مطلق
سمیراروزبهانی
رویاباقری
نرگس ميرفيضي
آرش نصرت اللهي
آفاق شوهانی
نشریه فانوس
عذرا روحاني
ابراهیم عالی پور
مولود گودرزی فر
مهدی علیزاده
پريسا عليزاده
شبنم فرضی زاده
استاد پوريحيي
احسان محمدي
سیده نگین رفیق نیا
وحید طلعت
عباسعلی اسکتی
مهدی آخرتی
زهره براتی
مرضيه دشتبانی
منیره حسین پوری
الهه فیاضی
BLOGFA.COM